آرینآرین، تا این لحظه: 14 سال و 6 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما آرین

مسواک زدن آرین جون

تقریبا از پنج ماهگی به بعد من و بابایی با مسواک انگشتی دندونای آرین جون را بعداز شربتهای آهن و ویتامین مسواک میزدیم. ولی دیگه این روزها پسر قشنگم شبها وقتی میرم دندونهامو مسواک کنم میاد پیش من و خودش مسواکشو برمیداره و دندونهاشو مسواک میزنه البته با آب خالی و بدون خمیر دندون الهی قربونش برم من که اینقدر با دقت و قشنگ مسواک میکنه......یادبگیرین تنبلها نصف نصف شماست.....
4 ارديبهشت 1391

وبلاگ آرین جون یکساله شد!

امروز وبلاگ آرين جون يکساله شد. و خوشحالم که تو اين مدت تونستم تمامي خاطرات و لحظه لحظه هاي بزرگ شدن پسرقشنگم را ثبت کنم. با اميد به اينکه انشااله يه روزي خودش اين وبلاگ رودنبال کنه و خودش نويسنده اين وبلاگ باشه و خاطراتش رو ثبت کنه و ماماني هم يکي از خواننده هاي وبلاگش بشم. خدايا مرا در هرچه بهتر تربيت کردن فرزندم ياري ده.......
24 فروردين 1391

پارک بانوان باغ جهان

امروز با آرین جون باهم به پارک بانوان باغ جهان رفتیم.خیلی خوش گذشت البته به آرین جون بیشتر.... یه دوست پیدا کرده بود که یه سال از خودش بزرگتر بود و اسمش ریحانه بود و کلی با هم سرسره بازی و الاکلنگ بازی کردند. هنگام بازی ریحانه جون خیلی حواسش به آرین بود و مراقبش بود.وچند ساعتی اونجا بودیم تا اینکه آرین جون رضایت داد که بریم اونم بخاطر اینکه مامانم ظهر بهش گفته بود بیا خونمون میخوام برات ماکارونی بگذارم و  آرین هم از ظهر یه دم میگفت:  مامانی.....ماکارنی..... مامانی.....ماکارنی
24 فروردين 1391

اصطلاحات نوروزي آرين جون

قربون گل پسرم برم که مثه طوطی همه چیو تکرار میکنه و سال جدید کلی کلمه به دیکشنریش اضافه کرده: همبرگر______________ابرگر ساندويچ_____________ناتيويچ بستني_______________بستي بسکتبال______________بستس باد ماهي_________________مايي سنبل_________________شنبل هفت سين______________هف سين پليس________________پوديس صداي بوق ماشين پليس________________بعوبعو کيش__________________تيش جت اسکي_______________ته تسکي غواصي________________غتاسي دريا__________________درا کشتي________________گشدي ماساژ________________ماساد نکن_________________نگون بغل_________________بغت آب بازي______________آب بادي زمين________________دمين صندلي________________دندلي بازي__...
19 فروردين 1391

سفرهاي نوروزي آرين جون به کيش و قشم

هفت روز اول را سه تايي کيش بوديم و هوا بسيار عالي بود.بهتره بگم از اين بهتر نميشد.از خاطرات آرين جون ازصف کابوتاژ و داخل لندينگ گرافت و تا کنار درياي خليج و بازارها و گشت وگذارهاي داخل جزيره و موسيقي زنده کشتي ستاره آريايي گرفته تا کشتي يوناني و حريره و آب انبار که خلاصه هر جا ميرسيد ميگفت دمين...دمين... يعني منو زمين بگذاريد من بدوم و کنار دريا هم ميگفت: آب بادي...آب بادي.... که يعني همون آب بازي کنم و کاري با من نداشته باشيد. تو بازارها هم که من براي خودم ميگشتم و خريد ميکردم(البته يک ميليون و نيم عيدي که بابام داده بود رو خرج نکردم . چون همش رو ریخته بودیم تو کارت عابر من و منم که خدا میدونه چقدر دست و دلبازم.... بگذریم...) آره ميگف...
19 فروردين 1391

روز ولنتاین مبارک...

روز والنتین یا ولنتاین: عیدی در روز ۱۴ فوریه (۲۵ بهمن‌ماه و بعضی سال‌ها ۲۶ بهمن‌ماه) و در برخی فرهنگ‌ها روز ابراز عشق است ،این سابقهٔ تاریخی روز والنتین به جشنی که به افتخار قدیس والنتین در کلیساهای کاتولیک برگزار می‌شد، باز می‌گردد . پسر قشنگم شعرهای زیر را تقدیم تو میکنم تا وقتی بزرگ شدی و مفهوم امروز رو فهمیدی بدونی که چقدر عزیز دل مادر عاشقانه دوست داشتم و دارم.... من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو. زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قش...
26 بهمن 1390

سفر زمستاني به شمال کشور

جمعه صبح سه نفري به سمت شمال حرکت کرديم. و آرين که هنگام حرکت از خواب بيدار شده بود بعد از 2ساعت بيدار ماندن و ديدن برفهاي جاده و بف بف گفتن داخل ماشين خوابش برد و وقتي هم کنار دريا رسيديم از خواب بيدار نشد.تا اينکه من و بابايي کلي عکس و فيلم گرفتيم و سرو صدا مي کرديم که آرين جون ماماني چشماشو باز کرد و بهت زده به دريا نگاه ميکرد و ميگفت :با....با...يعني آب ...دريا. رفتيم صبحونه خورديم و بسمت درياي چالوس رفتيم و بابايي و آرين کنار دريا قدم ميزدن و من هم مثه هميشه عکس و فيلم ميگرفتم تا اين لحظات خوش را ثبت کنم در آلبوم عکسهامون و در آخر نوبت من و آرين جون بود که هم قدم زديم و هم کلي تو بغلم بهم کله ميزد و ميخنديد.  امروز خيلي خوش گ...
9 بهمن 1390

تولد 29 سالگی مامان مرضی

            بیست و نهمین جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست . . . اینگونه سالی دگر ازعمر تو آغاز میشود تولدت مبارک مادر فداکار و همسر عزیزم   امشب تولدمه و به عبارتي يکي از بهترين روزهاي زندگيم..... هميشه روز تولدم برام عزيز بوده و هميشه هم برام پرخاطرست...... امسال همسرم برام دو تا تولد در دو روز مختلف گرفت.یکی شب تولدم بود که با خانواده که همگی برای صرف شام به رستوران عدنان رفتیم یه رستوران سنتی شیک بود که حسابی به هممون خوش گذشت و آرین هم حسابی مشغول خرابکاری...
9 بهمن 1390

واژه های آرین

 تلفظ برخي از کلمات به زبون آرين جون: نون ------------------------------ نون آب -------------------------------------- با پرتقال -------------------------------- قورقه قال خوراکي و غذا --------------------------------- قاقا لپ تاپ -------------------------------- دپ تاپ تو ----------------------------------- دو توپ ------------------------------- دوپ برو ------------------------------------ برو برف ------------------------------------- بر گربه -------------------------------- گربه بیرون رفتن --------------------------------- ددر جیش ------------------------------------- جیش بیا ------------------------------------- بیا نیست ----...
4 بهمن 1390

آرین و آریا و بردیا

امروز خونه عموی بابایی دعوت بودیم و یکی از دوستان خانوادگیشون هم دعوت بود و آقا پسرهاشون آریا و بردیا که با هم داداش هم هستن با آرین سه تایی چند ساعتی را  حسابی بازی کردن و کشتی گرفتن و...... خلاصه اینکه عکسهای زیر شیطنتهای این سه نفر را کامل نشون داده. آرین هم که عاشق بازی با پسرهای بزرگتر از خودشه.معلوم بود به هر سه تاشون حسابی خوش گذشته. و یه آهنگ هم گذاشتن و آرین هم سنگ تموم گذاشت و همه جوره میرقصید و همه محو تماشا بودن و دور و بریا هم قربون صدقه میرفتن و من هم فیلم میگرفتم. آرین در حال دست و پنجه نرم کردن با شاسخین این سه نفر در حال کشتی گرفتن بودن و برادر بزرگتر دستش را داره نشون میده که آرین یه کاری کرده و حالا نوبت ...
21 دی 1390