سيزده بدر
ساعت 12:30 ظهر بود که براي سيزده بدر بيرون رفتيم(البته باز هم سه تايي و شرایط دسته جمعی جور نبود. از يه رستوران ناهارگرفتيم و رفتيم بساط کرديم و ساعتها در دشت و چمنزار بوديم تا آرين جون حسابي سيزدهشو به در کنه و حسابي رو گردو خاک ها غلط بزنه و بدو بدو بکنه تا برگرديم خونه. و آرين اينقدر خاکبازي کرده بود که داخل موهاش همه خاک بود و با سبزه ها بازي کرد و خوراکيهاشو خورد و ماشيني که از مامانم عيدي گرفته بود رو هم آورده بود و روي خاکها بازي ميکرد و بعدش ميکشيد روي زيرانداز تا لاستيکهاش تميز بشه. ودر اخر با ماشين يه گشت داخل شهري هم زديم و يه سر هم به مامانم اينا زديم و رفتيم خونمون و سيزده هم اينطوري به در شددددددددددد.)
سیزده بدر روز آزادی آرین جون از دست مامان مرضی و نتیجش شده غلط زدن تو خاک و سنگها:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی