آرین در آتلیه
امروز من و آرین و بابا جونش ۳ تایی رفتیم آتلیه تا پسر خوشگلمون حسابی هنرنمایی کنه که همگی جاتون خالی همینم شد.ساعت ۴:۴۵ عصر رفتیم و ساعت ۶:۴۵ با کلی خستگی اومدیم از عکاسی بیرون. اینقدر انرژی گذاشته بودم تا آرین ژست بگیره و عکاس ازش عکس بگیره که دیگه نای حرف زدن نداشتم و دستشون درد نکنه آخر کار به من و باباش یکی یه لیوان آب بهمون دادن. ولی ای ..................ول پسرم با ژستاش. پدر سوخته رو نمیکنه آخرشه.....
خیلی عکسای قشنگی شد و همونجا پیش خودمون کمی رو عکسا کار کردن تا بعد.... و خلاصه با دیدنشون خستگی از تنم دراومد. واسه پسر گلم آرزو کردم یه روز برای مدرک دکتراش بیاد عکس بگیره و خودش رو عکساش نظر بده.ایشالا..........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی