بله برون عمو وحید ...
امروز بله برون عموی آرینه. پسر قشنگم حسابی خودشو آماده کرده تا برای عموش سنگ تموم بگذاره.... این روزها توی حرکات موزونی که انجام میداد کلی هم پیشرفت کرده....بیا و ببین چه خبره!!!
وقتی داخل مجلس بودیم مامانی برعکس تصورم خیلی سر و سنگین بغل عمو سعید نشسته بودی و فقط تماشا میکردی و خیلی احساس غریبی میکردی.البته پسر قشنگم حق داشتی چون محیط خیلی هم شاد نبود که به وجد بیای و بزرگترها حرف میزدن و حوصلت حسابی سر رفته بود...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی