مهمونی شبانه (3)
هفته پیش خونه یکی دیگه از دوستامون مهمون بودیم و بعداز صرف میوه همگی به رستوران دعوت شدیم. وآرین هم تا تونست شیطونی کرد و موقع شام مثه یه پسر گل شامش رو خورد و هیچ بهونه ای هم نگرفت. جالب اینجا بود که حالا آرین ساکت بود و صدای خنده و قهقهه های ما فضای رستوران را پر کرده بود.و آخرش خودمون به خودمون گفتیم حالا آرین ساکته و ما شروع کردیم .... بابا یکی بیاد مارو ساکت کنه......هه....هه....هه.... و بعداز شام همگی رفتیم بولینگ بازی کردیم و بدلیل بارش باران نیم ساعت دیر رسیدیم ولی خیلی خیلی خوش گذشت.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی