سفر به تبريز و خامنه (زادگاه پدري رهبر)
سه روز آخر هفته را تصميم گرفتيم براي گشت و گذار و همچنين ديدار فاميلها به تبريز و خامنه برويم والبته از طرف دخترخاله بابام که تهران هستن دعوت شديم که همگي اونجا دور هم جمع بشيم و خلاصه خيلي خيلي خوش گذشت به هممون.آرين و مهديه کلي با هم کنار رودخونه بازي کردن و هردو تاشون اسکوترهاشون را آورده بودن و حسابي مشغول بودن و ماهم توي حياط خونه خاله بابام بساط قليون را بپا کرده بوديم و از خاطراتمون ياد ميکرديم و تعريف ميکرديم و ميخنديديم. و پنجشنبه هم براي اينکه از اموات ياد کنيم بر سر مزارشون رفتيم و بعد از دوازده سال براي بار اول بر سر مزار پدربزرگ و مادربزرگم رفتم.(خدابيامرزشون ) و شب به ديدن دايي بابام رفتيم و عموم هم با خانواده از تهران اومده بودن و اونجا بودن و باز هم کلي تعريف و خنده.... اونشب تا صبح با مريم(دختر خاله بابام) از خاطرات گذشته گفتيم و تا صبح کلي حرف زديم و با صداي آرين که خواب بود و ترسيديم بيدار بشه خوابيديم.
و روز آخر که جمعه بود را به تبريز رفتيم و بازار را گشتيم البته همه مغازه ها باز نبودند و من هم بعنوان سوغات و دکور منزل يه سماور ذغالي زيبا خريدم. البته خالي از لطف بود تبريز بري و نوقا نخري بخاطر همين تصمیم گرفتم یه چند بسته هم نوقا و اریس بگیرم.....